حقوق زن در غرب
حقوق زن در غرب
گفته شد که اروپای به ظاهر متمدن امروزی تا دوست یا سیصدسال پیش اصلا قائل به انسان بودن زن نداشتند و زن بعنوان یک انسان شناخته نمیشد.از همه حقوق خود محروم بوده نه حق مالکیتی نه حق انتخابی ونه ازادی و...وحتی زن بعنوان یکی از اموال مرد محسوب میشده است .در میان این ظلم های که اجداد این اروپای مدعی امروزی به زن روا میداشتند تقریبا از قرن 17 به اینطرف وبطورجدی از قرن 20 بعد گروههای به عنوان فمینیسم بدون توجه به ساختار لطیف وجودی وروانی زن مسئله تساوی حقوق مرد و زن و ازادی زن را مطرح کردند و حتی در این راستا اسنادی میان دولتها امضا شد.
این نهضت ها باتوسل به دوموضع "تساوی حقوق زن و مرد "و "ازادی زن" یک سلسله معضلات را از زن گرفت ولی یکسری مشکلات جدید برای او به ارمغان آورد زیرا در گذشته انسان بودن زن فراموش شده بود و حالا عمداً یا سهواً زن بودن زن و وضع طبیعی و فطری اش ، رسالتش، تقاضاهای غریزی اش و استعدادهای ویژه اش به فراموشی سپرده شده است. در نظر گرفتن وضع طبیعی و فطری هر یک از زن و مرد با توجه به تساوی آنها در انسان بودن و حقوق مشترک انسانها زن را در وضع بسیار مناسبی قرار می دهد که نه شخص کوبیده شود و نه شخصیتش ! اگر چه فمینیسم در تشخیص این واقعیت که زنان به دلیل زن بودن ستم کشیده اند ، موفق بود ولی مسیر طبیعی و فطری خویش خارج نگردند . زیرا که زن و مرد دو ستاره اند و در دو مدار مختلف ، هر مدام باید در مدار خود حرکت نمایند 2 آنچه در غرب ناراحتی آفریده است قیام بر ضد فرمان فطرت و طبیعت است نه جیز دیگر3 .
در این نهضت عملاً یا سهواً « تساوی » به جای « تشابه » به کار رفت و « برابر » با « همانندی » یکی شمرده شد . « انسان » بودن موجب فراموشی « زن » بودن وی گردید . از این رو این نهضت نه به دنبال برابری و عدالت حقوقی و نفی تبعیض ، بلکه به دنبال تشابه مکانیکی و همانندی حقوق زن و مرد ، بدون توجه به تفاوت استعدادها و شرایط وجودی و تکوینی آنها بود.
ولی حقیقت چیزی دیگری بود اینان ظلم اجداد خود به زن را وسیله برای بکار گیری زن در مسیر بهرمندی از وی در کارخانه ها صنعتی و درامد بیشتر ثروت و ارضائ هوس های خود قرار دادند. همچنانکه ویل دورانت مینویسد ازادی زن از عوارض انقلاب صنعتی بود. در بخش های دیگر از جمله سیاست نیز وسیله ای برای اجرای مقاصد مرد قرار گرفت و از وجود زن بهره کشی شد اما در زیر سرپوش آزادی و تساوی.
زنی که میتوانست بعنوان مادر کانون خانواده را گرم نگه داشته واستحکام ان را حفط کند وبه تربیت فرزندان خود همت گمارد و در این میان به حقوقی که متناسب وضعیت نحیف جسمانی وروانی و طبیعت خود باشد برسدوهمپای مردان حقوق مشابه داشته باشد. اکنون باید گارگر فلان کارخانه برای سودجویی کارفرما و یا ارضا کننده هوس های مردانی هوسران و یا جذب کننده مشتری برای خرید کالاها و... باشد.
و اینجاست که خودشان متوجه شده اند که اشتباه بزرگی شده اند وتوهینی به شخصیت زن روا داشته اند و سیاست برگرداندن زنان به خانه ها را در پیش گرفته اند که هر چه میکنندموفق نمیشوند جمعیتشان دارد پیر میشود والتماس میکنند که جوانان ازدواج کنند و بچه بیاوند وجایزه بگیرند (ایتالیا)و...
وحتی خود زنان از این وضعیت اسفبار وخسته کننده از راهی که برده شده اند هم با یاس بسیار و درماندگی فریاد برمیارند که دیگر بس است
چرا که مرد بودن وقتی که شخص درواقع یک زن است ، کار خسته کننده ای است
ر چند عده ای از زنان در این میان به اسایس رسیده اند ولی دستان حمایت گر مردانی را که میتوانست فرزندان انها باشد وهر دو درکنار همدیگر به ارامش برسند از دست داد ه اند
متاسفانه باکمال ناراحتی باید گفت انسان تجربه گرای امروز راهی رفته وواقعیت هاتی تلخی را تجربه کرده که که روزی انبیای بزرگ الهی از مخزن غیب او را آگاه کرده و از زحمت تجربه فارغش ساخته بودند.اه چه پشیمانی وندامتی ...
:مرتضی مطهری ، 1378 ، ص 13 تا 19
2: یس / 40
3: ( مرتضی مطهری ، 1378 ، ص 20 تا32